دومین ملاقات بارداری با خانوم دکتر مهربون!
نی نی خوشملی امروز با همدیگه رفتیم دکتر.مامان بزرگم اومد. دل تو دلم نبود ببینم شما هستی؟ خوبی؟ بزرگ شدی؟ دستیار دکی مامان رو اول وزن کرد و فشارش رو گرفت.مامانی وزن کم کرده بود واسه همین دکی گفت ویتامینهای بارداریش رو از یه روز درمیون هر روز بکنه و آهن هم بهش اضافه کنه! من به دستیار گفتم آیا نیازی هستش قبل اینکه دکی واسه سونو بیاد آب بخورم و مثانم پر باشه. گفت اصلاً لازم نیست و سونوی شیکمی الان راحت نشون میده.
وای پس کی نوبتم میشه خود دکتر معاینم کنه من نی نیم رو ببینم!!!! دل تو دلم نبود و همش دعا دعا میکردم همه چی خوب باشه. دوباره صدام کردن تو اتاق که واسه سونو آماده شم تا دکی بیاد! ده دقیقه ای رو تخت خوابیدم و از دکی خبری نبود داشت اتاق مجاور معاینه میکرد. بالاخره اومد دستگاه سونو رو گذاشت و من فکر میکردم الان شما رو واضحه واضح میبینم ولی خیلی تصویر محو بود. دکی اول یه اندازه زد مثل اینکه راضی نبود، آخه فشار داد دوباره و بازم عکس گرفت. معلوم شد بار اول خودت رو جمع کرده بودی و وقتی دکی فشارت داد خودت رو تکون دادی و تونست قدت رو اندازه بزنه. 34 میلیمتر! وقتی خودت رو جمع کرده بودی 27 میلیمتر بودی. از دیدنت که چیزی دستگیرم نشد منتظر بودم صدای قلبت رو بزاره که اونم نذاشت واسم... منم چون میدونستم میتونه بهت آسیب برسونه گیر ندادم. خدا رو شکر تو بودی و همه چی مرتب بود. برای مامانی همین مهمه!!!!
واسه هفته دیگه دکی بهمون سونوی ان تی و غربالگری و کلی آزمایش داده. انجامشون بدیم مستقیم میریم بندر پیش مامان بزرگ اینا میمونیم. اجازه مسافرت هم داریم!!!
خدایا شکرت که بازم بچم سالم و سلامت بود. ازت میخوام در پناه خودت حفظش کنی. من جز تو کسی رو ندارم بچم رو بهش بسپرم